ریه هایش آتش گرفته بود.
او در زمینی که مشکی و قرمز و کلمات چاپ شده سخنانش را در بر می گرفت، از پایه به خط اصلی دویده بود: بیش از حد مصمم به تسلط. در هر انتهای زمین او یک پاس گرفت و یک شوت زد. او برای عبور از شبکه به این یکی نیاز داشت.
هنگامی که یک مربی به او پاس داد، اسکوت هندرسون تصور کرد که پایان یک بازی پلی آف است و او به تازگی بسکتبال را دزدیده است. او به سختی نفس می کشید، بنابراین به سختی می توانست برای شلیک بپرد. توپ از لبه پرید.
او سناریو را دوباره پخش کرد و این بار ضربه را زد. او در ردیف اول پایه های آلومینیومی که در محوطه سالن ورزشی خانواده اش در شمال آتلانتا قرار داشتند، فرو رفت.
هندرسون در برابر اصرار نوجوانان برای زدن دکمه چرت زدن در زنگ ساعت 7:30 صبح خود مقاومت کرده بود تا بتواند این احساس را داشته باشد. او خسته و هیجان زده بود و برای انتقال قریب الوقوع خود به NBA روی ایجاد “قدرت بزرگسالان” تمرکز کرد.
هندرسون در 19 سالگی تا امروز در اواسط ماه مه به مدت دو سال یک بسکتبالیست حرفه ای بود. او در سال 2021، یک سال زودتر از دبیرستان فارغ التحصیل شد تا کارآموزی خود را با Ignite، یک تیم حرفه ای برای افراد نخبه در لیگ توسعه ای NBA آغاز کند. حالا او با این کار تمام شده بود و آماده می شد تا با خانواده اش برای شرکت در درفت NBA و قرعه کشی به شیکاگو برود.
این قرعه کشی که چهار انتخاب اول را به سن آنتونیو، شارلوت، پورتلند و هیوستون اهدا کرد، نگاهی اجمالی به آینده او ارائه کرد. هندرسون، یک گارد 6 فوتی 2، مدتهاست که به عنوان شماره 1 مطرح میشود. 2 انتخاب در درفت پنجشنبه، پس از ستاره فرانسوی 7-4 ویکتور ویمبانیاما. هندرسون فکر می کند متعجب باید خیر باشد 1. تمرین او نکاتی را نشان داد که چرا.
دقایقی پس از تمرین تیراندازی، او روی یک تشک یوگا بنفش دراز کشیده بود، بدون پیراهن با شورت ورزشی بژ و کفش ورزشی پوما مشکی. او یک پای خود را روی پایه های آلومینیومی قرار داد، پای دیگر را با زاویه ای قائم بالا آورد و هسته خود را بلند کرد.
براندون پین، مربی که سال ها با استفن کری کار کرده است، در مورد این تمرین گفت: «این یکی در اینجا، نیمه شب هنگام خواب، شما را با گرفتگی بیدار می کند. مربی دیگری که پین را تحت نظر میگرفت، زمان را روی آیپد نگه میداشت.
تایمر گفت: چهل ثانیه. هندرسون نفس عمیقی کشید.
“سی ثانیه.” هندرسون مشت هایش را گره کرد.
هندرسون فکر کرد قوی تر شوید. این بازی، که او در دو سال گذشته آموخته بود، زمانی که مردانی به جای اینکه دانشآموزان دبیرستانی برای سرگرمی بیرون میرفتند، به خانوادههایشان غذا بدهند، بیشتر فیزیکی و فوریتر بود.
“پانزده ثانیه.” هندرسون ابرویش را در هم کشید.
“انجام شده.”
بعد از دو تکرار دیگر، مربی که پین را سایه انداخته بود، تشک آغشته به عرق هندرسون را جمع کرد و با کنایه گفت: “آن چیز را به یک حوله تبدیل کرد.”
راهی به سوی NBA
هندرسون روی صندلی راننده شورلت تاهو مشکی خود لغزید و در را کنارش بست. او پس از تمرین طاقت فرسا در Next Play 360، باشگاهی که پدر و مادرش، کریس و کریستال، دارند، در مریتا، گا، در راه آرایشگاه بود. او به فشار جسمی و روحی ناشی از وزنه زدن و تکمیل پرش خود عادت داشت. رانندگی تاهو او چیز دیگری بود.
او سال قبل آزمون گواهینامه رانندگی خود را گذرانده بود، اما اکنون با قطع دو لاین ترافیک برای گردش به چپ به جاده کانتون، او را مکث کرد. هندرسون خودروی شاسی بلند را به چهارراه رساند، دو بار فکر کرد و به سمت عقب رفت. او منتظر ماند تا ترافیک در هر دو جهت آزاد شود و سپس به گاز برخورد کرد.
او یکی از هفت کودک 17 تا 31 ساله است و کریس و کریستال همیشه به آنها می گویند ترسو نباشند. آنها می گویند، فردی جسور باشید که اشتباه می کند، نه کسی که در خانه با پشیمانی خم شده است. این همان چیزی است که اسکوت وقتی دبیرستان را در 17 سالگی تمام کرد و از کالج برای G League صرف نظر کرد، فکر می کرد.
پیش از این هرگز راههای زیادی برای اعجوبههای بسکتبال – کالج، لیگ جی، اضافهکاری الیت، تیمهای خارج از کشور – برای سفر به NBA باز نبوده است. تصویری در نزدیکی درهای ورودی سالن بدنسازی هندرسونها انتخاب اسکات را به یاد میآورد: او فصل گذشته در یک بازی Ignite بازی میکند، دستهایش کمی لاغرتر است. او در راه آرایشگاه از کنار آن رد شده بود، بازوهای تراش خورده امروزی که زیر آستین های بلند پیراهن مشکی تازه ای که روی آن عبارت «پیشگام» در کنار اسکلت سوار بر موتور سیکلت پنهان شده بود.
رد شدن از کالج انتخاب آسانی نبود (اگرچه مطمئناً کمک کرد که Ignite برای دو فصل حضورش 1 میلیون دلار به او پرداخت کرد). اما اگر همانطور که انتظار میرفت، نام او یکی از چند نفری باشد که آدام سیلور، کمیسر NBA در درفت در روز پنجشنبه تماس گرفت و او قراردادی به ارزش دهها میلیون دلار امضا کرد، بسیار نتیجه خواهد داد. اما این نیز بر فشار می افزاید.
در حالی که اسکات مشغول تمرین بود، اخیراً یک شماره 2 منتخب درافت، جا مورانت، گارد ممفیس گریزلیز، در ورزشگاه صحبت کرد. روز قبل، گریزلیز مورانت را پس از نمایش اسلحه در طول یک ویدیو لایو اینستاگرام برای دومین بار در مدت کمی بیش از دو ماه، برای مدت نامعلومی تعلیق کردند. مورانت عذرخواهی کرد و به دلیل اولین حادثه تعلیق شد. اسکات و دوستش پرسیدند که چرا مورانت باید اسلحه در دست بگیرد.
اسکوت در مورد آخرین حادثه گفت: «بعد از اینکه گفتی تغییر کردی، بد به نظر می رسد».
خانواده هندرسون
حوالی ظهر، اسکوت وارد یک مرکز خرید در مرکز شهر ماریتا شد. او به راحتی وارد یک پارکینگ شد و سپس به آرایشگاهی بین یک اغذیه فروشی و یک استودیوی هنرهای رزمی رفت. داخل مغازه بوی چرم و اسطوخودوس می داد و یک بادبزن هوای مرطوب را به گردش در می آورد. «SportsCenter» در پسزمینه، نکات برجسته را بازی کرد.
هندرسون می خواست موهایش را بافته کند، اما زمان قبل از پروازش کم بود.
“آیا شما یا کسی را می شناسید که علاقه مند به خرید یا فروش خانه هستید؟” تابلویی را در بالای صندلی اروین ویلیامز جونیور بخوانید که او نیز یک مشاور املاک است، زیرا او از قیچی برای کوتاه کردن لبههای موهای هندرسون و شکل دادن به خط موی او استفاده میکرد.
هندرسون در آیفون خود پیمایش کرد.
“در فینال چه کسی را گرفتید؟” ویلیامز پرسید.
هندرسون گفت: «دنور در مقابل فیلی». “ببخشید، منظورم بوستون بود.”
ویلیامز تقریباً نیم ساعت بعد کار را تمام کرد، اگرچه بیشتر به نظر می رسید که او هرگز شروع نکرده است. مهم نیست: هندرسون آن اعتماد به نفس تازهای را احساس میکرد که روز بعد آماده حضور در تلویزیون بود.
او در خانه توقف کرد تا چمدانش را تمام کند و در باشگاه با خانواده اش ملاقات کرد.
اسکوت خود را با اعضای خانواده احاطه کرده است. موچی، کوچکترین خواهر اسکات، در ورزشگاه بود و شوت خود را تمرین می کرد. او در پاییز در دانشگاه ایالتی جورجیا بازی خواهد کرد. کریستال آنقدر بین خانه و باشگاه هجوم آورد که به نظر می رسید همزمان در هر دو مکان است. یک خواهر استایلیست اسکات است. یکی دستیارش است. دیگری به او کمک می کند تا نمایه رسانه های اجتماعی خود را بسازد. یک برادر زندگی می کند و اغلب با او تمرین می کند.
اونیکس، دستیار، و دایموند، استراتژیست شبکه های اجتماعی که اکنون یکی از کت و شلوارهای برادرش را به همراه داشت، به همراه والدین خود وارد یک ون مرسدس اسپرینتر شدند. اسکوت با یک کیسه چیپس و یک نوشیدنی ورزشی وارد شد.
درختان بلند افرا و بلوط قرمز رنگ با ظاهر شدن و ناپدید شدن آسمان خراش های مرکز شهر آتلانتا در امتداد بین ایالتی 75 فروکش کردند.
کریس و کریستال اهل لانگ آیلند هستند که زیر صدای آژیر گروه رپ Public Enemy بزرگ شده اند. کریس از آن دسته نیویورکیهایی است که چکمههای پنجه فولادی تیمبرلندش در حالی که با پسر عموزادههایش حلقه زده بود، آسفالت پوشیده از برف را خرد میکرد. اما او از اقوامش در گرجستان دیدن کرده بود و مقرون به صرفه بودن منطقه و آب و هوا او را به جنوب کشاند. کریستال که فکر می کرد سفر از لانگ آیلند به هارلم خیلی دور است، باید متقاعد می شد که به او بپیوندد.
اکنون آنها عادت کرده اند که به راحتی سوار هواپیما شوند، همانطور که یک بار در ماشین خانواده جمع شده بودند.
کریستال از اسکات پرسید که آیا شناسنامه اش را دارد؟
اسکوت طوری به شلوار ورزشی خاکستری اش دست زد که انگار آن را فراموش کرده بود.
کریستال گفت: بازی را متوقف کن.
هندرسون ها فقط به یاد دارند که چگونه نام مستعار متمایز خود را مانند اسکوت، بوچی و موچی به دست آوردند و به ندرت فرصتی را برای مسخره کردن یکدیگر از دست می دهند.
خواهر و برادرها کریس را به خاطر اینکه از تناسب اندام خارج شده بود، شوخی کردند. او گفت که می خواست سخت تر تمرین کند، اما شانه اش را به هم ریخته بود.
او در حالی که بازوی راستش را مالش داد، گفت: “این تقصیر شماست.” “این سالها و سالهای بازگشت است.”
با نزدیک شدن ون به فرودگاه، ناگفته ماندن اهمیت این سفر بود – اینکه اسکوت هر چه بیشتر به مقصدش نزدیکتر میشد – این که زندگی او و به نوبه خود زندگی آنها به هم میخورد و اندکی از ناشناختهها بالاخره شناخته میشوند.
در عوض، مکالمه ون بیشتر حول محور غذا می چرخید.
هیچکس نمیداند که چرا اسکوت هنوز سسهای قرمز نمیخورد، پرهیز از زمانی که او کودک نوپا بود و برادر بزرگترش جید او را با یک بطری سس کچاپ تعقیب کرده بود.
لازانیا؟ جواب منفی.
ماکارونی؟ شکمش را فر می کند.
بولونی؟ نمیتونه بو رو تحمل کنه
همه غذاها به ناچار با غذا در نیویورک مقایسه می شوند.
اسکوت در مورد زمانی که خانواده در بروکلین در پیش نویس شرکت کردند و به فرصتی برای بازدید از مکان مورد علاقه خود در پاسترامی چشم دوختند، گفت: “شاید مجبور شود به لانگ آیلند برگردد.” ممکن است مجبور شود دوباره آن سفر را انجام دهم.
“به من اعتماد به نفس می دهد”
هندرسون ها از ون در فرودگاه بین المللی هارتسفیلد-جکسون آتلانتا حدود ساعت 4 بعد از ظهر تخلیه شدند.
رایحه روغنی چوب شور اسکوت را به عمه آنه کشاند – او گفت: “همیشه مرا می گیرند” – و سپس یک صندلی بیرون دروازه 21 برای هواپیمایی یونایتد پیدا کرد. به غیر از کوله پشتی مشکی لویی ویتون که با طرحی از لوگوی این برند به رنگ سبز فلورسنت پوشیده شده بود، اسکوت تقریباً شبیه هر نوجوان دیگری بود که با خانواده خود به سفر می رفت.
او از کریستال پرسید که آیا می تواند شارژر تلفن او را قرض بگیرد.
او گفت: “گوش کن پسر، این مال من است.” “آیا باید تامین اجتماعی خود را روی آن بگذارم؟”
اسکات گفت: مال من است. “تو خیلی وقت پیش از من قرض گرفتی.”
و آن را به او داد و گفت: اینطور نباش.
اسکوت هدفونش را روی سرش گذاشت و به آهنگهای رپر جورجیا، کش کانی و لیل کرانک گوش داد.
او با ناراحتی گفت: “آنها در مورد چیزهای خوب رپ نمیکنند، اما این باعث میشود کمی سرم را بلند کنم، به من اعتماد به نفس میدهد.”
پس از تاخیری کوتاه، هواپیما کمی بعد از ساعت 6 بعدازظهر آماده سوار شدن شد، اسکوت صندلی درجه یک خود، 3F را پیدا کرد و ماسکی را روی صورتش انداخت. او گفت که چند نفر از هم تیمی هایشان در یک پرواز در طول فصل به ویروس کرونا مبتلا شده بودند. او به موسیقی گوش داد و اندکی پس از بلند شدن به خواب رفت.
حدود دو ساعت بعد، او در فرودگاه بین المللی اوهر بود و گروهی از جویندگان امضا نام او را صدا می زدند.
او منتظر چمدانش در چمدان شماره 14 بود، از اینکه آنها می دانستند او کیست، مبهوت شده بود. کریستال به چند نفر از آنها نزدیک شد، اما اسکوت مؤدبانه و عجولانه نام او را با خودکارهای شارپی روی کلاه و توپ بسکتبال خط زد.
آسمانی به رنگ آب نبات پنبه ای بیرون فرودگاه به استقبال خانواده رفت.
کریس گفت: «همه ما سالم و سلامت به اینجا رسیدیم.
کریستال گفت: «این همه چیز مهم است.
هنگامی که ون در میان ازدحام ازدحام بالا می رفت و به سمت آسمان خراش های شیکاگو حرکت می کرد، آسمان به سایه های مختلف آبی تیره افتاد. بحث به غذا و مهمتر از همه اینکه در آن شب چه میخورند، برگشت.
ون از بزرگراه منحرف شد و وارد خیابان های سطحی شد. یک قطار مرتفع بالا سر و صدا کرد.
آنها با یک رستوران آشپزی آسیایی به نام تائو تماس گرفتند. اسکوت بره سفارش داد.
“اسکوت، الان قیمه بره میخوری؟” الماس پرسید.
او گفت: این استیک است.
او گفت: “این استیک نیست.” “این به معنای واقعی کلمه بره است.”
زمانی که اسکوت کمی بعد از ساعت 9 شب در ورودی هتل خود رسید، جویندگان امضای بیشتری منتظر بودند. اسکوت به او پیشنهاد سلفی گرفتن داد اما هیچ عکسبرداری پیدا نکرد و به داخل رفت.
او از میز پذیرش تحویل گرفت و سپس با آسانسور به اتاقش در طبقه 27 رفت. او درخواست یک طبقه بلند کرده بود و پنجرههایش تکهای از دریاچه میشیگان را نشان میداد. ارتفاعات تا حدودی او را آزار می دهد، اما برای دور زدن این منظره کافی نیست.
او روز بعد را به مصاحبه و صحبت با سیلور، کمیسر، قبل از قرعه کشی شبانه سپری می کرد. او به اندازه کافی از پچ پچ ها در مورد ومبانیاما شنیده بود، که همه می گفتند عملاً اولین انتخاب بود. زمانی که اسکوت و ویمبانیاما در دو بازی نمایشگاهی در نوادا در ماه اکتبر با هم ملاقات کردند، این همان صدای جیر جیر تلویزیون و رسانه های اجتماعی بود.
در بازی اول، Wembanyama 37 امتیاز برای تیم فرانسوی خود، Metropolitans 92 به دست آورد. اسکوت با 28 امتیاز برای Ignite امتیاز تیمی را از دست داد و با پیروزی رفت.
تمام صحبت ها باعث شد اسکات بخواهد با عجله به باشگاه برگردد.