فرارو- فال از آثار ادبی است، از باورهای کهن، این مرز و بوم است. در گذشته ساکنان این خاک به نویسندگانی روی میآوردند که فکر میکردند حق بهرهمندی از این واژه را دارند. اما در گذر زمان تنها یاد حافظ در فرهنگ عامه باقی مانده است.
خیال روی تو، کون بزرد به کلشن کشم
دل از پی نازر اید به سوی روزن کشم
من منظره را نمی بینم
من دنیا هستم و این گوشه چشم من است
بیا که لعل و غهر در نصار مقدم تو
من مشتاقانه منتظر آن روز خواهم بود
Sehar sarşek rovanım şar harbaşıt
گرم، بدون خون، جگر، چشم
روز اولی که دلم را دیدم گفتم
اگر خون خالی باشد بر گردنم می بینم
به بوی محده واسل تا تا سحر شب دوش
به راه باد نیادم چراح روشن کشم
به رامدانی که دل درمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردو افکن چشم
शर्ष गण्य: गन्ज खानी दल: गंजीने जमीर.
تفصير يرفاني:
وقتی افکارم از چشمانم می گذرد، مشتاق گریه هم هستم. معنای این شعر این است که عاشقان اندیشه یار را در سر خود نگه می دارند، شب را با امید با هم می گذرانند و شب را تا سحر می گذرانند، از هر نیکی که دارند فدای خود می کنند. گنج، و اشک ها وقتی با هم هستند سرازیر می شوند، برای دیدار و رسیدن به هم می آفرینند.
تفسیر شعر:
احساس تنهایی می کنی و سرپناهی نمی یابی. قافیه را نباید نادیده گرفت. خدا را یاد کن و درد دلت با او باشد تا بار دلت بلند شود. سعی کنید به خدا نزدیک باشید تا مشکلات مردم به راحتی و آسانی حل شود. به خواست خدا.