ممفیس – پل های فولادی که روی آب آرام خمیده اند. نورهای نئونی بر فراز کلوپ های بلوز می تپد. خورشیدی آتشین که در کنار ابرها ذوب می شود.
ممفیس از طریق لنز تایر نیکولز، یک عکاس مشتاق 29 ساله که عاشق اسکیتبرد بود، منظرهای با رنگهای غیرمنتظره بود که با لحظات سکون مشخص میشد.
در سال 2020، آقای نیکولز پس از پایان یک رابطه از زادگاهش ساکرامنتو به شهر تنسی در سواحل رودخانه می سی سی پی نقل مکان کرد. او در ممفیس به مادر و ناپدری خود پیوست.
آقای. دوستان میگویند که نیکولز تازه شروع به یافتن جای پای خود در شهر کرده بود، زمانی که در ژانویه درگذشت، سه روز پس از اینکه توسط افسران پلیس ممفیس متوقف شد و به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
نزدیک به دو ماه بعد، تحقیقات در مورد آقای. مرگ نیکولز اداره پلیس و اعضای اورژانس شهر را درگیر کرده است. شش افسر و همچنین دو EMT و یک ستوان آتش نشانی اخراج شده اند.
با معیارهای بسیاری، ممفیس در سالهای اخیر دچار مشکل شده است. این شهر یکی از بالاترین میزان جرم و جنایت را در کشور دارد و یکی از نژادی ترین شهرها است. برخی از بخشهای مرکز شهر خالی است.
اما از طریق عکس های خود آقای. نیکولز جنبه دیگری از ممفیس را نشان داد: شهری پر جنب و جوش غرق در موسیقی و احاطه شده توسط طبیعت. او نقاشیهای دیواری در امتداد خیابانها، آسمانهای آبی قابشده با پلهای عابر پیاده و غروبهایی را که در گستره وسیع میسیسیپی منعکس شده بود، ثبت کرد.
برخی از آقایان عکس نیکولز با اجازه مادرش به همراه صحنههایی از ممفیس که پس از Mr. مرگ نیکولز توسط عکاس نیویورک تایمز.
آقای. عکس های نیکولز نگاهی اجمالی به رابطه او با خانه جدیدش دارد. در خیابان بیل، آقای نیکولز نورهای روشن شریان فرهنگی شهر را پذیرفت، جایی که بلوز و راک اند رول در شب به خیابان ها می ریزد. اما بیشتر اوقات چشم او به طبیعت جلب می شد. در پارک مزارع شلبی، فضای سبز وسیعی به مساحت 4500 جریب در حومه شهر، او ساعتهای طولانی را در مسیرهای پرپیچوخم، مزارع وسیع و دریاچههای درخشان آن گذراند، جایی که حواصیلهای آبی بزرگ روی آب میچرخند.
مرگ تایر نیکولز
پنج افسر پلیس ممفیس در قتل تایر نیکولز، یک مرد سیاهپوست، پس از اینکه توقف ترافیک به یک ضرب و شتم وحشیانه تبدیل شد، متهم شدند.
ریکو هاوارد، 57 ساله، یکی از دوستان نزدیک آقای می گوید: “تایر متفاوت بود.” نیکولز و خانواده اش او بخشی از ممفیس را گرفت که همه ما هرگز به گرفتن آن فکر نکرده بودیم.
آقای. آنجلینا پکستون، 28 ساله، دوست دوران کودکی خود از ساکرامنتو، گفت که انتقال نیکولز به ممفیس در ابتدا دشوار بود. او گفت که او احساس تنهایی می کند، به خصوص اینکه از پسر کوچکش دور است. روزهای او حول شیفت عصرش در فدرال اکسپرس و خانه مادرش می چرخید، جایی که او ساعت 7 بعدازظهر به استراحت می پرداخت.
اماس. پکستون نگران او بود. آقای. او گفت که نیکولز اسکیت بورد را متوقف کرده بود و تماس گاه و بیگاه با دوستان همشهری نادر شده بود.
او با آقا دوست صمیمی بود. نیکولز از زمانی که در دبیرستان با هم آشنا شدند، زمانی که آنها بر سر عکاسی با هم پیوند خوردند. آقای. نیکولز خانم را با هم تگ می کرد. سفرهای طولانی پکستون در دلتای ساکرامنتو-سن خواکین، در پیچ و خم جادههای خاکی در جستجوی یک عکس خوب از غروب خورشید.
بلافاصله پس از آن، او یک دوربین عکاسی اشاره کرد و شروع به عکاسی از خود کرد. برای آقای نیکولز و خانم پکستون، که هر دو خود را درونگرا توصیف میکنند، آن ساعتهایی که صرف تماشای غروب خورشید بر روی آب میشد، مراقبه بود.
او گفت: «این نوع کلیسای ما بود. مدتی طول کشید، اما فکر میکنم او همان مکانهایی را در ممفیس پیدا کرد، جایی که میتوانست ساکن باشد.
آقای. نیکولز در نهایت شروع به ورود به شهر جدید خود، خانم. پکستون گفت و از منطقه راحتی خود گذشت تا گوشه ممفیس خود را پیدا کند.
در حوالی تابستان 2021، او با نیسان سنترا آبی روشن خود به یک استارباکس در ژرمن تاون، حومه شهر، رفت و گروه راک AC/DC را با پنجرههای پایین کشیده شد. او توجه پری ویلیامز 60 ساله را که یک کافه معمولی بیرون نشسته بود به خود جلب کرد. آنها وارد گفتگو شدند و دوستان سریع شدند.
صبح بخیر آقا. نیکولز به Mr. ویلیامز و ده ها نفر دیگر در گوشه ای آفتابی از پاسیو کافه در حال گپ زدن آرام هستند. آنها منطقه را “منطقه بدون قضاوت” و میزی را که در اطراف آن “میز عشق” می فروشند نامیدند.
نیت اسپیتز جونیور 42 ساله میگوید: «ما فقط بیرون مینشینیم و قهوهمان را مینوشیم و در مورد طعم روز صحبت میکنیم.
آقای. نیکولز بسیار جوانتر از سایر اعضای گروه بود، اما به طور طبیعی در رابطه آسان آنها قرار گرفت. دوستان گفتند که او اغلب پاهایش را روی یک بازوی صندلی می چرخاند و یک ماکیاتوی کاراملی بزرگ با شیر بادام و کارامل اضافی می خورد.
آقای. اسپیتز گفت که آقای نیکولز نسخه جوانتری از خودش را به او یادآوری کرد. مثل آقای نیکولز، آقای اسپیتس در جوانی به ممفیس نقل مکان کرده بود و به هنرها، به ویژه عکاسی، علاقه مند بود.
آقای او می گوید: «مثل این بود که 13 سال قبل در آینه به خودم نگاه می کردم. اسپاتس گفت. “فقط سعی می کنم بفهمم تو کی هستی، می خواهی با این زندگیت چه کار کنی.”
در نهایت آقای نیکولز شروع به گذراندن وقت در یک پارک اسکیت در منطقه ممفیس کرد. اسکیت بازها گفتند که در پارک اسکیت توبی، فضای بتنی از رمپ، پله، کاسه و ریل در شرق مرکز شهر. نیکولز با سبک سواری نرم و آرام و رفتار آرام خود آنها را تحت تأثیر قرار داد. او معروف بود که اسکیت بازان را به هیجان می آورد و هنگامی که حرکت جدیدی را انجام می دادند، فریاد می زد حمایت می کرد.
کامرون بلیکلی، 25 ساله، گفت که با آقای. نیکولز چند بار در توبی، جایی که یکدیگر را تشویق می کردند. آقای. اسکیت بورد بلیکلی اکنون با استنسیل «عدالت برای تایر نیکولز» است.
او گفت: «من میخواستم هر بار که روی تخته میروم یادآوری دائمی باشد.
بسیاری از دوستان و اقوام در مورد آقای دیدگاه منحصر به فرد نیکولز از ممفیس. عکسهای او گوشههای آرامی از شهر را نشان میداد که برخی از ساکنان قدیمی میگویند در حاشیهشان محو شدهاند. در تشییع جنازه او در فوریه 1، عزاداران تصاویر او از غروب خورشید و پل ها را بر روی صفحه نمایش در محراب کلیسا مشاهده کردند.
آقای. نیکولز اغلب دعوتها را برای رفتن به کافهها یا کلوپها رد میکرد. هاوارد، آقای دوست نیکولز و همکار در FedEx. اما در خیابان بیل، لنز خود را به چنگالهای صورتی سوسوزن کافه بلوز سیتی، گیتار گیبسون بزرگ کافه هارد راک و شبدر نئونی چهار برگ نوار ایرلندی Silky O’Sullivan’s معطوف کرد.
آقای “او سعی نمی کرد خود را جا بیاندازد.” هوارد گفت. او شخص خودش بود و من را تغییر داد.
آقای. نیکولز به ندرت عکس هایش را به صورت عمومی به اشتراک می گذاشت، خانم. پکستون گفت.
نمونه کارهای آنلاین او تا حدود یک سال قبل از مرگش دست نخورده باقی ماند، زمانی که او شروع به ارسال پست کرد و وب سایت را پر از تصاویر قسمت های مورد علاقه خود در ممفیس کرد.
او در این سایت نوشت: “دیدگاه من این است که بینندگانم را عمیقاً به آنچه از طریق چشمانم می بینم و از طریق لنز خود بیرون بیاورم.”
اماس. پکستون از دیدن اعتماد به نفس تازه یافته او به وجد آمد.
او گفت: “این اولین مدرک واقعی بود که او دوباره شروع به شادی می کرد.”
دوستان دیگر نیز متوجه تغییر در او شدند. در ماه های پایانی زندگی، آقای. اعضای گروه استارباکس گفتند که نیکولز نسبت به آینده خوشبین به نظر می رسید. او در مورد خرید یک پهپاد برای گرفتن عکس از منظره هوایی، ایمن کردن آپارتمان خود و سفر به لاس وگاس صحبت کرد.
آقای او میگوید: «این فقط چیزهای سادهای بود که تفاوت بزرگی در دنیای او ایجاد میکرد. اسپاتس گفت. حدود یک هفته قبل از مرگ دوستش، او به یاد آقای … نیکولز در مورد خرید لاستیک های جدید برای ماشینش هیجان زده است.
آقای. اسپیتز گفت که نتوانسته است خود را به تماشای ویدیوی Mr. ضرب و شتم نیکولز اما او مرتباً به کافه آنها بازگشته است و هر بار منتظر آقای. نیکولز دوباره ظاهر شود.
او گفت: «تنها نشستن با خدمه و صحبت کردن در مورد او و خندیدن، آرامش و آرامش زیادی به ارمغان می آورد. «تقریباً مثل این است که او حتی نرفته است. مثل این است که او امروز اینجا نیست.”
نیکلاس بوگل باروز گزارش کمک کرد سوزان سی بیچی تحقیقات انجام داد.