شما می توانید آن را در این انتخابات ببینید. هرشل واکر کاندیدای وحشتناکی است. او از سابقه خیانت، سوء استفاده و سقط جنین رنج می برد – فکر می کنید مشکلی برای نامزدی که به عنوان یک محافظه کار اجتماعی شرکت می کند. یکی از مشاوران خودش گفت که او دروغ می گوید «انگار نفس می کشد». رای دهندگان احمق نیستند: آنها می دانند واکر مردی ناقص است. اما دلیلی وجود دارد که او از حمایت کافی برای دور دوم با رافائل وارناک برخوردار شد.
مهم ترین رأیی که واکر در صورت انتخاب شدن به دست می آورد این است که میچ مک کانل رهبر اکثریت سنا باشد. همین امر در مورد وارناک، برعکس، صدق می کند: با وجود تمام عمق الهیات و اقتدار اخلاقی او، مهم ترین رأیی که او در سنای ایالات متحده به صندوق انداخت، رأیی بود که چاک شومر را رهبر اکثریت کرد. از نظر رأیی که بیشتر از همه مهم است، واکر واکر نیست. او یک جمهوری خواه است Warnock Warnock نیست. او یک دموکرات است
یا جور دیگری بگیرید: من دکتر جان فترمن نیستم و از میزان آسیبی که سکته مغزی به او وارد کرده اطلاعی ندارم. با این حال، آسیب هایی که او به جا گذاشت قابل مشاهده است، و در دوره ای دیگر، ممکن است کار سیاسی او را متوقف کند. اما اگر قبلاً از Fetterman حمایت می کردید، رای خود را به Dr. مهمت اوز چون فترمن سکته کرد نوعی دیوانگی است. فترمن، در هر سطحی از آسیب، بخشی از ائتلافی خواهد بود که از استقلال باروری زنان محافظت می کند و تلاش می کند اقتصاد را کربن زدایی کند و برای گسترش مراقبت های بهداشتی مبارزه کند. اوز بخشی از ائتلافی بود که به دنبال انجام برعکس در همه موارد است.
کلسیفیکاسیون به خودی خود یک سیاست واقعاً منجمد ایجاد می کند. در برخی از ایالت ها، با حاکمیت مؤثر تک حزبی که منجر به سیاستی عاری از پاسخگویی یا رقابت واقعی می شود، این کار را انجام می دهد. اما در سطح ملی، کنترل سیاسی، انتخابات پس از انتخابات، روی لبه چاقو به شدت بالا میرود. این یکی دیگر از پویایی های عجیب دوران ما است: برابری پایدار بین احزاب.
سیاست آمریکا معمولاً احزاب «خورشید» و «ماه» داشته است. پس از جنگ داخلی، جمهوری خواهان برای دهه ها سیاست آمریکا را کنترل کردند. پس از نیو دیل، دموکرات ها غالب شدند. بین سالهای 1931 تا 1995، دموکراتها به جز چهار سال، مجلس نمایندگان را در اختیار داشتند. از سال 1995، کنترل مجلس نمایندگان چهار بار تغییر کرده است و اگر جمهوریخواهان در سال 2023 برنده انتخابات شوند، این پنج بار خواهد بود.
ما در عصر رقابت سیاسی غیرعادی زندگی می کنیم. انتخابات ریاست جمهوری با چند نقطه، در چند ایالت تعیین می شود. مجلس نمایندگان و سنا تقریباً در همه رقابتها قابل قبول هستند. در هر دو سال 2016 و 2020، کمتر از 100000 رای می توانست انتخابات ریاست جمهوری را تغییر دهد. بنابراین حتی همانطور که کلسیفیکاسیون به معنای تغییر افکار کمتر در هر انتخابات معین است، برابری به این معنی است که آن تغییرات کوچک و حاشیه ای می تواند به طور کامل سیاست آمریکا را تغییر دهد.
سال 2016 را در نظر بگیرید. اگر 40000 نفر در میشیگان، ویسکانسین و پنسیلوانیا به جای ترامپ به هیلاری کلینتون رأی داده بودند، سیاست آمریکا مسیری کاملاً متفاوت را طی می کند. احتمالاً دموکرات ها جایگزین آنتونین اسکالیا در دادگاه عالی می شوند. حزب جمهوری خواه احتمالا ترامپ و شرکای او را به دلیل برنده شدن در یک انتخابات مقصر می داند و به شدت علیه آنها و هر چیزی که آنها نمایندگی می کنند مخالفت می کند. خیلی در سال 2016 خیلی کم بود.