زومرهای عزیز
از آنجایی که شما آنقدر آنلاین هستید، احتمالا نظرسنجی وال استریت ژورنال/NORC را که این هفته منتشر شد، دیدید. این نشان داد که سهم آمریکایی هایی که می گویند میهن پرستی برای آنها بسیار مهم است از 70 درصد از سال 1998 به 38 درصد کاهش یافته است. سهمی که می گویند دین بسیار مهم است از 62 درصد به 39 درصد کاهش یافته است. سهمی که می گویند مشارکت جامعه بسیار مهم است از 47 درصد به 27 درصد کاهش یافته است. سهمی که می گویند بچه دار شدن بسیار مهم است از 59 درصد به 30 درصد کاهش یافته است.
این روندها تا حدی توسط شما، جوانان زیر 30 سال هدایت می شود. فقط 23 درصد از شما گفته اند که میهن پرستی بسیار مهم است یا اینکه بچه دار شدن بسیار مهم است.
تو ناامید شدی و من متوجه شدم. شما در دوران بدی بزرگ شده اید – عراق، بحران مالی، ترامپ، جورج فلوید، بیماری همه گیر، این احساس گسترده که شما به اندازه والدینتان وضع خوبی نخواهید داشت.
اما من هم در دوران بدی بزرگ شدم. من آنقدر بزرگ هستم که ترورهای سال 1968 را به یاد بیاورم. در چند سال آینده، آمریکایی ها شکست در ویتنام، افزایش نرخ جرم و جنایت و تخلیه شهرها، بحران انرژی، شروع کاهش دستمزدها، رکود تورمی و واترگیت را تجربه کردند.
اما ببینید بعدش چه اتفاقی افتاد. پنج سال پس از سقوط سایگون، و ضربه مرگبار احتمالی به اعتماد به نفس آمریکا که قدرت آمریکا را فلج کرد، ملت رونالد ریگان را انتخاب کرد و موجی از خوش بینی را احساس کرد. نه سال بعد، دیوار برلین سقوط کرد و ایالات متحده به عنوان ابرقدرت برتر جهان ظاهر شد. سه سال پس از آن ملت بیل کلینتون را انتخاب کرد و وارد دوران صلح نسبی، رفاه و آرامش در دهه 1990 شد. نرخ جرم شروع به کاهش کرد.
ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی، درست میگفت: داستان تاریخ آمریکا، داستان تشنجهای دورهای شکست و فروپاشی است که به دنبال آن دورههای طولانی تعدیل و تجدید است.
هنگامی که شاهد بهبودی آمریکا در دهههای 1980 و 1990 بودم، احساس میکردم و در اطرافم میهنپرستی و ایمان رو به رشد به آمریکا را میدیدم. مطمئناً، مقداری از میهن پرستی کینه توز و پوسیده ای که اکنون در گردهمایی های MAGA مشاهده می کنید، وجود داشت، اما نوع بالغ تری از میهن پرستی نیز وجود داشت، عشقی که به کشور خود دارید، زمانی که معایب آن را می دانید. این یک نوع کنجکاوی از میهن پرستی بود، نوعی که می خواست پیچیدگی های کامل آمریکا را درک کند، می خواست دیوید مک کالو، جان هوپ فرانکلین و دوریس کرنز گودوین را بخواند و مستندهای کن برنز را تماشا کند.
شخصاً این نوع وطن پرستی به من احساس هویت و تعلق می داد. مرا از زندان کنونی بیرون کشید و در صفی طولانی از آمریکاییها – مردهها، زندهها و متولد نشدهها- قرار داد. دیوارهایی را شکست که یک نفر را از دیگری جدا میکرد و به من احساس عضویت در جامعهای را داد که آنقدر متنوع و ارزشمند بود که هرگز نتوانستم از آمریکاییهایی که از نظر سیاسی با من متفاوت هستند متنفر باشم.
این نوع عشق نیروی محرکه ای برای افرادی است که به طرق مختلف به کشور خدمت کردند – در دولت، ارتش و فراتر از آن. این عشق به صورت یک انرژی وحشی و سخاوتمندانه ظاهر می شود. اریش فروم در «هنر عشق ورزیدن» می نویسد: «بخشش بالاترین بیان قدرت است». «در همان عمل بخشش، قدرت، ثروت و قدرتم را تجربه میکنم. این تجربه افزایش نشاط و قدرت من را سرشار از شادی می کند.»
بهبود دهه 80 و 90 در اوایل این قرن به پایان رسید، و از آنجایی که رهبران یکی پس از دیگری شکست خوردند، من به شدت بین خوش بینی و بدبینی، گاهی اوقات ساعت به ساعت در نوسان بودم.
اما طی دو سال گذشته، من متقاعد شده ام که آخرین دوره تجدید حیات آمریکا از قبل آغاز شده است. دستمزدهای طبقه کارگر در حال افزایش است، نابرابری درآمد رو به کاهش است و مشاغل تولیدی فراوان تر می شوند. آمریکا همچنان کشوری به شدت نوآور در این سیاره است. ما در جذب بیشترین سرمایه گذاری مستقیم خارجی در جهان پیشتاز هستیم. آمریکا دارای طیف متنوع تری از افراد با استعداد نسبت به گذشته است. حزب جمهوری خواه این کار را نکرده است، اما رای دهندگان به طور کلی ترامپیسم را در سال 2022 رد کردند. جو بایدن ممکن است فنجان چای شما نباشد، اما او سلامت عقل، کارآمدی و نجابت را به کاخ سفید بازگردانده است.
بزرگترین ترس من این است که آخرین تجدید در گهواره خود توسط نیروهای غیرقابل تحمل بدبینی و عقب نشینی کشته شود. ترس من این است که ما وارد یک حلقه نابودی بیاعتمادی شدهایم: مردم آنقدر به نهادهای خود و همسایگان خود بیاعتماد هستند که نمیخواهند دست درازی کنند، جوامع و کشورشان را فعالانه تجدید کنند، و بنابراین ناکارآمدی ادامه خواهد یافت، و بیاعتمادی افزایش خواهد یافت و غیره و غیره.
چیزی که واقعاً من را در مورد نظرسنجی وال استریت ژورنال نگران کرد این است که مردم هنوز در جبهه های مختلف به سمت داخل کشیده می شوند. آنها به نظرسنجی ها می گویند که میهن پرستی، پدر و مادر بودن و اجتماع برای آنها خیلی مهم نیست.
فقط عشق و یک جهش ایمان می تواند بی اعتمادی را بشکند. به همین دلیل است که شکل معتبر میهن پرستی در حال حاضر بسیار مهم است. ما به آن نقطه در چرخه بحران و تجدید رسیده ایم که در آن مردم باید اقدامات مشترکی را انجام دهند که پیام حیاتی را ارسال می کند: ما می توانیم به یکدیگر اعتماد کنیم.