هفت بدن در روشنایی، در تاریکی و در میان سایه می رقصند. یکی زانو را بالا میآورد در حالی که انگشت پا هوا را بیحالت به هم میزند. یک بازوی تکی بالای سر آویزان است و یک پا در پشت امتداد می یابد و نزدیک به زمین شناور می شود. بازوها در آرنج با انگشتان چکه کننده و درخشان خم می شوند. «اسب، تکنفرگان» یک ساعته دبورا هی یک عالم اموات هیپنوتیزمی است: به تدریج به درون آن فرود میآیید و به تدریج آن را فرا میگیرد.
سرسبز، در عین حال گریزناپذیر – این “اسب” راهی برای تاختن به سوی ناشناختهها دارد – این اثر در هفت تکنوازی که عمدتاً یکباره توسط کولبرگ، یک شرکت سوئدی معاصر که اولین نمایش خود را در تئاتر جویس اجرا میکند، زنده میشود. هی از سال 2019 تا 2022 هنرمند همکار این شرکت بود.
کالبرگ، باله سابق کولبرگ، از برنامهنویسی در جویس استقبال میکرد، تئاتری در نیویورک که تمایل دارد از کارهای تجربی دوری کند. هی، یکی از اعضای موسس Judson Dance Theater – گروه شورشی دهه 1960 که شامل تریشا براون، دیوید گوردون و ایوان راینر بود – برداشتی ظریف، لغزنده و عمیقاً درونی از آنچه که یک رقص می تواند باشد ارائه می دهد.
وقتی او طراحی رقص می کند، ذهنش پر از دستورالعمل ها و مراحل نیست. موسیقی در اولویت نیست، حتی اگر در «اسب» که برای کولبرگ در سال 2021 ساخته شد، موسیقی آهنگساز گراهام رینولدز محیطی شوم و بد را ارائه میکند که با صداهایی تداعیکننده دنیای طبیعی، هم از نظر زیبایی و هم به دلیل اینکه تغییرات آب و هوایی، ناامیدی
روش هی این است که بدن ها را با پرسیدن سؤالات بیدار می کند – سؤالات قفسی، سؤالات خاردار، سؤالاتی بدون پاسخ مستقیم. چه می شود اگر هر سلول بدن شما پتانسیل دیدن آنچه را که چشمان شما می بیند داشته باشد؟ چه می شود اگر هر سلول بدن شما پتانسیل درک گذر زمان را داشته باشد؟
بیشتر در مورد تئاتر، موسیقی و رقص نیویورک در این بهار
- احیای موسیقی: چرا بدترین شخصیت های موزیکال بهترین آهنگ ها را دریافت می کنند؟ منتقد ما می نویسد، در احیای آینده، رهبران جهان، چه واقعی و چه افسانه ای، تصویری را به دست می آورند که ممکن است شایسته آن نباشند.
- Fosse Dancers: هیجان “Bob Fosse’s Dancin”، احیای موزیکال 1978، به درستی رقصندگان آن است. همه اصول هستند. هیچ دوتایی شبیه هم نیستند، حتی یک ذره. و این همان راهی بود که فوسه آن را می خواست.
- گوستاوو دودامل: مدیر موسیقی جدید فیلارمونیک نیویورک، نهمین سمفونی مالر را در ماه می رهبری خواهد کرد. این یکی از داغ ترین بلیط های شهر خواهد بود.
پاسخ ها، نه از طریق کلمات، بلکه از طریق حرکت می آیند. تقریباً غیرممکن است که تمام آنچه را که رقصندگان با بدن خود در «اسب» کاوش می کنند، درک کنید – خیلی ظریف است. اما، در یک یادداشت برنامه، هی می نویسد که رقص “بر دو ویژگی مشترک بقا، ریسک و کارایی متکی است.” این احساس درستی دارد. حرکت آنها از یک مکان خصوصی و داخلی سرچشمه می گیرد.
در کنار رقص، عنصر دیگری نیز مهم است: نورپردازی شدید و فوقالعاده توسط Minna Tiikkainen، که صحنه را در حوضهایی از سایهها میشوید، که به رقصندهها درخششی نقاشی میدهد که در داخل و خارج از نور، در داخل و خارج از فوکوس قرار میگیرند. گاهی اوقات آنها فراتر از سیلوئت ها ثبت نمی شوند و ردپایی روی صحنه بر جای می گذارند – لکه هایی از رنگ قرمز و فوشیا که توسط لباس های بهناز آرام ارائه شده است. اما شگفتی هایی نیز وجود دارد: خاموشی ناگهانی و در یک نقطه، موج ناگهانی نور. در حالی که اجراکنندگان منفرد هر از گاهی در پیش زمینه (و به نور) می آیند، کیفیتی پنهانی در رقص وجود دارد. چهره ها اغلب مبهم هستند. ما رقصندگان را به عنوان فردی می شناسیم، نه با بیان آنها، بلکه از طریق بیان بدن و شکل آنها.
در حالی که آنها جابجا می شوند و تقریباً به طور نامحسوس وزن خود را پایین می آورند، مچاله می شوند یا در برش هایی از تاریکی می لغزند، هی ما را مجبور می کند به اعمال ظریف توجه کنیم: به تاب خوردن باسن، باز کردن بازوها، ظرافت راه رفتن روی توپ های پاها – و همچنین به انعطاف پذیری که چنین ریسک و کارایی ایجاب می کند.
همهگیری فقط بر ایجاد «اسب» تأثیر نداشت، بلکه آن را به مکان دیگری هدایت کرد. هی نمی توانست از آستین، تگزاس، جایی که در آن زندگی می کند، به استکهلم سفر کند، بنابراین کار را به صورت مجازی خلق کرد. به جای طراحی یک کار گروهی، به این همگرایی تکنوازی تبدیل شد. (او مربیگری را به Jeanine Durning، یکی از مجریان قدیمی خود و کارگردان تمرین در Cullberg نسبت می دهد.) تعطیلی تئاترها همچنین اولین نمایش اولیه اثر را لغو کرد، بنابراین هی یک جایگزین پیشنهاد کرد: چرا رقصندگان کار را بدون نمایش اجرا نمی کنند. حضار؟ چه چیزی ممکن است از آن تجربه به دست آورند؟
در «رقصنده عزیز»، فیلمی کوتاه به کارگردانی مارکوس لیندین که در حال بررسی خلقت «اسب» است، هی به فرآیند پرسشهایش بهعنوان «پروژهای مادامالعمر» اشاره میکند که در آن «ارزش آزمایش حفظ آن است حتی اگر تو تنها شاهد رقص خودت هستی.»
به دلیل بیماری همه گیر، این نوع بیان چندان محدود یا بیگانه نیست: برای بسیاری در طول تعطیلی، رقص بدون تماشاگر به واقعیت تبدیل شد. در «اسب» – اکنون با تماشاگران – هی این ایده را فراتر میبرد و حسی را ایجاد میکند که ما به صورت جداگانه شاهد آن هستیم.دنیاها رقصندگان به ندرت لمس می کنند. لحظه های برخورد نزدیک بخشی از تار و پود کار می شود. رقصنده ها حتی به اندازه خودشان برای یکدیگر اجرا نمی کنند. و در تمام این مدت «اسب» به کلی ما مخاطب را نادیده می گیرد. این چنین آرامشی است.
اما در روح هی، این پرسش ها ادامه دارد: آیا آنها حتی اجرا می کنند؟ چی است عملکرد؟ “اسب” هم خسته کننده است و هم زیبا. مثل عاشق شدن با یک تکه توری است. کار هی به صبر و تمایل به توجه نیاز دارد – این انباشتگی از تغییرات جزئی ریتم، مفصل بندی مفاصل و تمرکز تزلزل ناپذیر است. بعد از اینکه رقصندگان این اثر را بدون تماشاگر در مارس 2021 اجرا کردند، هی می نویسد که آنها “بالا رفتند، حداقل این چیزی است که به من گفتند.”
متقاعد کننده ترین این بود که در این محیط زنده، آنها به این احساس که برای هیچ کس اجرا نمی کردند، آویزان بودند. تعظیم کردند، اما بدون نیاز به عشق. به طرز عجیبی هیجان انگیز بود.
کولبرگ
تا فوریه 5 در تئاتر جویس، منهتن؛ joyce.org